نظامسازی مبتنی بر حکومت علوی وظیفه امروز تئوریسینهای اسلامی است
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: بسیاری از مباحث برای دوران حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام مربوط به شئون عصمت ایشان است، اما برخی موارد که جنبه عامتری دارد و قابل تسری به فقیه جامع الشرایط هم هست را می توان از حکومت علوی الگو برداری کرد. قانونگذاران و به ویژه تئوریسین های اسلامی باید نظام سازی های مبتنی بر حکومت علوی را در همه زمینه ها مانند اقتصاد، آموزش، نظامی، فرهنگ و امثال آن استخراج کنند و با کمک فقها و مجتهدین خطاهای آن را در بیاورند و به مجریان و مسئولان دولتی و حتی قانون گذاران ارائه دهند. در خصوص حکومت داری امام علی (ع) و لزوم الگوگیری از منش حکومتی ایشان، با حجت الاسلام کامران اویسی، پژوهشگر حوزه تفسیر تطبیقی و مدرس حوزه و دانشگاه به گفتگو نشستیم.
*امام علی( ع) به عنوان ولی مسلمین، چه منشی در حکومت داری داشتند و تفاوت ایشان با سایر خلفا چه بود؟
این سؤال خیلی کلی است، اما به صورت اجمالی می توان پاسخ داد که طبق فرموده خود امیرالمومنین علی علیه السلام که از ایشان عبدالرحمن بن عوف سوال کرد که آیا به کتاب و سنت پیامبر (ص) و سنت شیخین عمل می کنی تا تو را پس از عمر خلیفه سوم کنیم، پاسخ داد خیر من فقط به قرآن و سنت پیامبر (ص) عمل می کنم. یعنی ولایت ایشان گرچه طبق مبانی شیعه همان امتداد نبوت پیامبر اکرم (ص) بود، البته بدون وحی و نزول قرآن، اما همان شئون تبیین و تفسیر آیات و احکام و نیز قضاوت و حکومت داری را داشت.
با این حال برای اینکه سخنش به فهم مخاطب نزدیک باشد فرمود که به قرآن و سنت پیامبر (ص) عمل می کنم و حجیت این دو را اولاً امضا کرد و ثانیاً حجیت غیر آن را نپذیرفت؛ زیرا به مثابه اجتهاد در مقابل نص است. البته این روند فقط از شئون معصوم است. یعنی اوست که می تواند از معادن پر از گوهر و طلای گرانبهای معارف از کتاب و سنت، حکم را استخراج کند.
البته از برخی روایات فهمیده می شود که حتی امامان و نیز حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین با فرشتگان در ارتباط بودند و برخی مطالب را با آنان تحدّث و گفتگو می کردند و از آنان می گرفتند. نه بدین معنا که مقام و رتبه فرشته از امام بالاتر است بلکه بدین معنا که آنها رابط بین ساحت الهی و امام در برخی برههها بودند و چه بسا امکان اینکه امام مستقیم با درگاه خدای متعال مرتبط باشد نیز وجود داشته باشد، زیرا حجت الله و خلیفة الله است. اما همه اینها اگر پذیرفته شود وحی غیر قرآنی و غیر رسالی است. یعنی مربوط به نبوت و رسالت و نیز مرتبط با نزول کتاب آسمانی نیست.
نتیجه اینکه امام نیز مانند نبی که تبلورش در حکومت پیامبر (ص) و امام علی (ع) دیده می شود، بر اساس نص قرآن و سنت قطعی عمل می کردند، البته با تفسیر معصومانه خود از آن که به سبب تعلیم از پیامبر یا ارتباط با دستگاه الهی و استفاده از ملکه عصمت میسر بوده است.
نکته دیگر اینکه بارها در تاریخ مطالعه کرده ایم که امام علی (ع) بر اساس مصلحت ظاهری و برد و باخت اولیه، اقدام به کاری نمی کردند مانند جنگ بین ایشان و معاویه در صفین که آب را صحابه امام پیشنهاد دادند بر روی سپاه معاویه ببندند اما امام علی (ع) نپذیرفت که با اقدام ناجوانمردانه در جنگ پیروز شود.
نیز در قضیه شهادت حضرت زهرا (س) مصلحت ظاهری اقتضا می کرد که بیعت ظاهری با خلیفه غاصب انجام دهد و پس از تجدید قوا دوباره کودتا کند. اما آموزههای پیامبر (ص) در این مورد به ایشان باعث شد تا ایشان بر این مصیبت و نیز غصب خلافت صبر کند به سبب مصالحی که مورخان حدس زده اند که باز هم ممکن است آنها هم نباشد یا چیزهای بیشتری غیر از آن مصالح نیز وجود داشته باشد.
*خلفای دیگر چه نگاهی به ایشان داشتند و آیا درکی از معنای ولایت داشتن حضرت امیر، آنطور که شیعه به آن می نگرد داشتند؟
خلفا از مشاوره های امیرالمومنین چه در امور سیاسی و جنگی و اقتصادی و چه در امور دینی و تفسیر و احکام بهره می بردند
گرچه دیگر خلفای سه گانه اهل تسنن، امام علی (ع) را رقیب اصلی در اقبال عمومی به آنان به عنوان خلیفه پیامبر (ص) می دانستند، اما با توجه به اینکه او را دلسوز اصل اسلام و مصالح نوع مسلمانان می دانستند، از این بهانه استفاده کرده و از مشاوره هایش چه در امور سیاسی و جنگی و اقتصادی و چه در امور دینی و تفسیر و احکام بهره می بردند. مثل آنچه که در مورد قضاوت های امام علی (ع) در اصلاح خطای عمر بن خطاب نقل گردیده مانند ماجرای زن حامله که عمر حکم به سنگسارش داد اما امام علی (ع) این حکم را با دلیل تصحیح نمود.
البته به نظر می رسد آنها خود شاهد واقعه غدیر خم و قضیه تنصیص ولایت و خلافت و وصایت امیرالمومنین علی علیه السلام بوده اند. چنانکه شنیدهاید و علامه شرف الدین نیز در کتاب المراجعات از منابع مختلف شیعه و سنی نقل نموده است که خود شیخین آمدند به علی علیه السلام تبریک گفتند و اقرار کردند که علی علیه السلام مولا و سرپرست آنان و هر مؤمن دیگری است. اما با این همه فضای سیاسی و تشنگی بر دستیابی به قدرت پس از رسول خدا (ص) و علاقه به حکومت بر کل قوم عرب، البته در لباس زهد و اسلام باعث انکار چنین قضیه مهم و انحراف جامعه اسلامی از مسیر اصلی آن شد.
*برخی احکام در اسلام به صورت حکومتی مطرح می شود. آیا امام علی (ع) حکم حکومتی دیگر خلفا را می پذیرفتند یا آنکه با تقیه رفتار می کردند؟
امیرالمومنین آنجا که به ترتیبی می توانسته حکم خود را به عنوان معصوم به اجرا در آورد یا به خلفا القا کند همان را انجام می داده اما اگر می دیدند که پافشاری بر حکم واقعی به مصلحت نیست، حکم حکومت جائر و ظالم را به عنوان حکم ظاهری و یا ثانویه از باب اضطرار یا از باب قاعده لا ضرر یا از باب تقیه انجام می دادند
این سؤال از آن مطالبی است که نمی توان به راحتی قضاوت نمود؛ زیرا امام علی (ع) برای حفظ اصل اسلام و جامعه اسلامی گاهی سکوت می کرد و اقدام عملی نمی کرد- همان طور که از ایشان نقل شده که رسول خدا (ص) به ایشان در مقابل مصائب پس از رسول خدا (ص) مانند غصب خلافت و حکومت و شهادت حضرت فاطمه (س) توصیه به سکوت و صبر کردند و خودشان هم در نهج البلاغه فرمودند که در گلویم استخوان بود و در چشمم خار و به همین حالت صبر کردم که کنایه از سختی صبر بر این امور است.
اما می توان به صورت کلی گفت که آنجا که به ترتیبی می توانسته حکم خود را به عنوان معصوم به اجرا در آورد یا به خلفا القا کند همان را انجام می داده اما اگر می دیدند که پافشاری بر حکم واقعی به مصلحت نیست، حکم حکومت جائر و ظالم را به عنوان حکم ظاهری و یا ثانویه از باب اضطرار یا از باب قاعده لا ضرر یا از باب تقیه انجام می دادند. و عمل به آن حکم در آن شرایط نازل منزله عمل به حکم واقعی بوده است.
*به نظر شما مسئولان نظام اسلامی ما امروز چه درسی می توانند از حکومت داری امام علی (ع) بگیرند و ما چه خلاهایی در این زمینه داریم؟
اول به این نکته توجه کنیم که عصمت با عدالت فرق دارد. خیلی مباحث برای دوران حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام مربوط به شئون عصمت ایشان است اما برخی موارد که جنبه عام تری دارد و قابل تسری به فقیه جامع الشرایط هم هست را می توان الگو برداری کرد. مانند احکام اقتصادی و جزیه و مالیات و تدوین گروه شرطة الخمیس یا همان پلیس و نیروی انتظامی شهری و کلانتری، نحوه محاسبه نفوس و سرشماری و ثبت احوال که البته با مطالعه تاریخی و حدیثی و نیز با چاشنی اجتهاد می توان به نظام سازی هایی رسید که از آن حکومت نشأت گرفته است.
البته هیچ وقت نباید انتظار داشت همه آنچه آن زمان اتفاق افتاده الان هم باید همان کار را کرد، زیرا بحث پیشرفت در تکنولوژی و تغییر نیازها منجر به توجه به مقتضیات زمان و مکان و اثر آن در حکومت داری می شود. البته خطوط کلی باید بر اساس قرآن و سنت قطعی باشد و آنجا که اسلام ساکت است را با اجتهاد از اصول عملیه و فقهیه بتوان پر نمود.
مسئولان اجرایی باید فقط تابع قوانین باشند اما این مهم بیشتر در دست قانونگذاران و به ویژه تئوریسین های اسلامی است که نظام سازی های مبتنی بر حکومت علوی را در همه زمینه ها مانند اقتصاد، آموزش، نظامی، فرهنگ و امثال آن استخراج کنند و با کمک فقها و مجتهدین خطاهای آن را در بیاورند و به مجریان و مسئولان دولتی و حتی قانون گذاران ارائه دهند.
بعد از سالها که از انقلاب اسلامی می گذرد این توقع، توقع واقع بینانه ای است که بیشتر بر دوش حوزه های علمیه و پژوهشکده های علوم انسانی- اسلامی و دانشگاه هایی چون دانشگاه امام صادق (ع)، قرآن و حدیث، معارف اسلامی، علوم و معارف قرآن کریم و موسسه امام خمینی و امثال آن است.
امید است وجود خود امیرالمومنین علی علیه السلام ما و تمامی دانشمندان و فضلای اسلامی ما را که دغدغه دارند تا نظام اسلامی به عنوان مقدمه نظام مهدوی حکومت داشته باشد را کمک کند.